![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مناجات استقبال از ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
پشت درب خانهات بر خاک، صورت میکشم تا که تحویلم بگیری، از تو منت میکشم بـنـدگـان مـخـلـصت آمـادۀ مـهـمـانیاند آن قدر خالیست دستانم، خجالت میکشم غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه هرچه خواری میکشم از دست غفلت میکشم کور خوانده نفسِ اماره، دلم دست علیست هرچه هم باشم مگر دست از ولایت میکشم؟ با ولای مـرتـضی آقای این عـالـم شـدم بیعلی یک لحظه هم باشم، حقارت میکشم دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت میکشم تا که چشمم تر شود یاد لب خشک حسین جای سرمه، بر دو چشمم خاک تربت میکشم دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت میکشم یک توسـل بر رقـیه حاجـتـم را میدهد بیخودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت میکشم دیدهای بابا مرا؟! هـمراه عمههای خود در سنـین کـودکی درد اسـارت میکشم چند جای اسـتخـوانهای نحـیـفم له شده هر تکانی میخورد جسمم، مشقت میکشم چند روزی میشود چیزی نگفتم با کسی من خجالت از سخن گفتن به لکنت، میکشم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی با خداوند کریم
هر بار دلـم خـسـته شد از بارِ گـناهی شرمنده و بیتـاب کـشـیدم دو سه آهی با اشک نشـسـتم دمِ «ألعـفـو» گـرفـتم در بــازدمـم دیـده نـشــد ذرّه گـنـاهـی یکبـار نـشـد راه بـبـنـدی و بـگـویـی برگرد برو! عاصی و گم کردۀ راهی بخشیدی و گفتم چه کنم؟! چارۀ من چیست؟! از نـور دلـم کـم شده و مانـده سـیـاهی این نفْس؛ مرا یکسره از راه به در کرد از راه به در کرده و انداخت به چاهی خوردم به درِ بـسـته! رسـیـدم به امـیدِ یک گوشۀ چشمی! نظری! نیم نگاهی از «أسئـلکَ» پُر شده این کاسۀ خالی دسـتـی برسـان! ای کرمت لایـتـنـاهی نزدیکتـری از رگِ گـردن به منِ بـد پس خوبترین، خوبترین پشت و پناهی ایـن سـلـسـلـۀ کـوهِ خـطـاهـای پـیـاپـی در سجده شد از لطفِ تو تبدیل به کاهی ابلـیس به عشق من و تو کرد حسادت میگفت هراسان؛ چه گدایی و چه شاهی از دور و برم دور شد آنگاه که گـفتم: یـا راحـم و یـا سـاتـر و یا ربِّ إلـهـی!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات استقبال از ماه مبارک رمضان
ماهی به روشنایی رحـمت دمیده است مـهـمـانـی خـدای تـعـالی رسـیـده است بـر بـنـدگـان سـائـل خـود بـانـی وجـود خوانی به وسعت كرم و جود چیده است چون گُـل شكـفـتـهانـد تـمـامی مـؤمـنان زیرا نسـیم رحـمت یـزدان وزیده است در حـیـرتم چگـونه بیـایم، كه میـزبـان زین میهـمان غمزده خـیری ندیده است از بس كه شعـلهور شدم از آتـش گـنـاه اشكم به روی چهره، زخجلت چكیده است رسوا نكرده است مرا بین خاص و عام پرده به روی معصیت من كشیده است عـمـری اسـیر پـنجۀ نفـس و گـنه شـدم رنگی به رُخ ندارم و رنگم پریده است رو كردهام به رأفـت پروردگار خویش آوای ربـّـنــای مــرا او شـنــیــده اسـت بـاور نمیكـنم! كه شـدم تحـبـس الـدعـا زیرا خدا مرا به سوی خود كشیده است سیراب میشود ز کوثر رحمت هرآن كسی از جام عفو و رحمت یزدان چشیده است غافل مشو «وفایی» ازین مه، كه كردگار این ماه، برای عـفـو گـنه برگزیده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات استقبال از ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
تـو بـاز مـرا خـوانـدهای امّـا نـگـرانـم از فـیـض مـنـاجات سـحـر بـاز بـمانم من چند صباحیست که در غفلت محضم بیدار کن ای دوست ازاین خواب گِرانم شعـبان و رجب را به بطالـت گذارندم با دست تُهـی راهی (شَهـرُ الرَّمَضانم) این فکر که از چشم تو یک روز بیفتم دَردیست که مِثلِ خُوره اُفتاده به جانم توفـیـق بـده تا که در این مـاه مـبارک جز ذکر تو چـیـزی نـشود ورد زبـانم سـوگـنـد بـه قـاری سـر نـیـزه؛ الـهـی سی وعـده سـر سـفـرۀ قـرآن بـنـشـانم بـگـذار که بـا یـاد لـب تـشـنـۀ آن شـاه در بین مناجـات کـمی روضه بخـوانم بـا یـاد تـن بیرمـقـش مـوقـع مـغـرب خوب است که از کف برود تاب و توانم (بَرداً وَ سَلاما)ست به من آتش دوزخ چون سوخته دل از غم آن سوخته جانم من آرزویم کربـبلا در شب قـدر است بگـذار خودم را به ضریحـش برسانـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با خدا، پایان ماه رجب و شعبان و آغاز رمضان
بیتو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟ خود جهان میگذرد، ماندن جان را چه کنم؟ ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت خانه ابریست خدایا! رمضان را چه کنم؟ شـانه بر زلـف دعـا میزنـم و میگـریم موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟ صاحب حیّ علی ...! لقمۀ نوری برسان سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟ کـاتـبـان تـو مــرا خـطّ امـانـی دادند ... کـشتۀ خال توأم، خـط امـان را چه کنم؟ کاشکی جرم عـیان بودم و تقـوای نهان پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟ کاش میشد که سبکتر شوم از سایۀ خویش آفـتابا تو بگو! خـواب گران را چه کنم؟ زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است وقت افـطار ولی زخم زبان را چه کنم؟ رنجـه از طعنـۀ پـیـران پـریـشان نـشدم با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟ غـرقـۀ مـوج رجز، گـم شـدۀ بحر رمـل سینه خالی ز معانیست، بیان را چه کنم؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
از بام فـلک تا به زمین زین خـبر آمد از دامن نرجس پسری چون قـمر آمد بر سائل و بر عاشق و خدمتگر و مداح صد شُکر که خورشید وصال دگر آمد ****************** بر منـتظران این خـبر خوش برسانـید شهد و شکری بر لب عـشاق چـشانید بر سـر در دیـوارِ حسـیـنـیه و مـسجـد جانا همگی جای گـلاب گـل بـفـشـانید ****************** کامشب شب میـلاد بنی فاطـمۀ ماست آن حضرت مهدی که شفیع همۀ ماست جـان هـمــه عــالـم بـه فــدای قــدم او لبیک به او هر دم و آن زمزمۀ ماست ****************** ای جان دل فـاطـمه ما را نظـری کن از کـوچـۀ تـنـهـایی دلـهـا گـذری کـن ما سوخـته دلان تـشنۀ دیـدار تو باشیم کامشب شب عید است و تو لطف دگری کن ****************** ای نـور دل جان عـلی کی خـبر آری تـا بـر سـر ایـن دیـدۀ مـا پـا بـگـذاری یا حـضرت مهـدی خـبر از آمدنت ده کی صوت الـهی بـرسد از لـب قـاری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
شب قدر است و شب بارش خیر و برکات آمـده مـاه جـبـیـنی کـه بُـوَد جـلـوۀ ذات آمده تا که شـود ساحـل کـشـتی نـجـات به قـدمهای پُـر از مـیـمـنت او صلوات آمـد و بـر هـمـۀ خَـلـق سـرآمـد گـردید پـسـر فــاطـمـه هـمنـام مـحـمـد گـردیـد آمــده آنـکـه بُـــوَد آیــنــه روی نـــبــی مثل او نیست درخـشنده به عالم نَـسَبی خـانـدانـم هـمه قـربـان چـنـین اُمّ و اَبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبِ قدر که از عرش تنزّل میکرد به روی دامنِ پاکـیزه زنی گـل میکرد جلـوۀ رَبّ جلـیل آمده امشب به ظهـور آمد و سامره شد با قـدمش وادی طـور چشم شیطان صفتان کور شد از تابش نور قُـل هُوَاللهُ اَحَـد؛ چشم بَد از رویش دور حُسن او از همۀ نیک رُخان بُرده سَبَق بر روی بازوی او نقش شده: جاءَ الحَق اشکِ شوقِ پدری میچکد از چشم ترش میزند بوسه به رخسارۀ همچون قمرش صدقه میدهـد امـشب به گـدایانِ درش کاشکـی جـانب ما نیـز بیُـفـتـد نـظـرش بشنو ای سوخته بالی که به کُنجِ قـفسی دستِ خالی نرود از درِ این خانه کسی مهر مهدیست که جاری بُوَد اندر رگ و پوست دشمنش دشمن و با دوست او باشم دوست (به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست) (آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست) (هرکجا هست خدایا به سلامت دارش) لایـقـم کـن که شـوم مـنـتـظـرِ دیـدارش او بیاید همه جا امن و امـان خواهد شد این جهـنّمکـده گـلـزار جـنان خواهد شد او بـیاید هـمـۀ عِـلـم، بـیـان خواهـد شد (نفس باد صبا مُشک فشان خواهد شد) عـالـم پـیـر جـوان میشـود ان شـاء الله حضرت نـور عیان میشود ان شاء الله کوکب دُرّی و رَخشندهتر از هر ماه است گرچه مهدیست، ولی هادیِ هر گمراه است به خـدا سـیـنه او مَـخـزنِ سِـرّ الله است از پـریـشانیِ دلسـوخـتـگـان آگـاه است در جهانی که پُر از قیل و پُر از قال بُوَد انـتـظـارِ فـرجـش افـضـلِ اعـمـال بُـوَد بارِ هجران به روی دوش کشیدن سخت است گلی از باغچه وَصل نچیدن سخت است پی محبوب دویدن، نرسیدن سخت است همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است در جـوانی ز غـمِ دوری تو پـیـر شدیم دیده بر راه نشـستـیم و زمینگـیر شدیم یک کـبوتر وسـطِ لانـه صدایش میزد مـادرش پُـشتِ درِ خانه صدایش میزد بـیـنِ آتـش پَـرِ پـروانه صـدایش میزد از غـم و طعـنه بیگـانه صدایش میزد صبر کن فاطمه! یک روز کسی میآید (مـژده ای دل که مسیحا نفـسی میآید) شب عید است ولی افضل اعمال؛ حسین ذکر روز و شب تو در همه احوال؛ حسین باز هم روضه بخوان؛ روضۀ گودال حسین تنش از سُمّ سُـتوران شده پامال، حسین بر دلش بود چو او، زخمِ عمیقی زینب آه! برگـرد! به مضـطـرّ حـقـیقی زینب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
در این بهار چهره دم از گل نمیزنیم با نغـمۀ تو خـنـده به بـلـبـل نـمیزنـیم خود میشـویم آیـنـهای از جـنون خود دیگر سـری به باب تـفـاعل نمیزنـیم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
از کرانِ بیکرانها جلوۀ مطلق رسید وارث شیر دلیر خـیبر و خـندق رسید فاتح دلهای عاشق صاحب بیرق رسید شرح آیات خدا مصداق جاءالحق رسید شـورهزار دیـدۀ مـا لایـق بـاران شـده بیشتر یاد توأم چون نیمۀ شعبان شده! گرمی خـورشید دلها ماه مجلس آمده تکـیهگـاه عـاشـق ناچـیـز مـفـلِس آمده هر دل غمدیدهای را یار و مونس آمده یاس زهرا بر سر دستان نرجس آمده هرچه غم از عالم و آدم فراری میشود نام او را میبـرم دنیا بهـاری میشود میبرد دلهای ما را شور شـیدایی او میدهد حاجات ما را لطف زهرایی او بینـیـازم از هـمه با رزق مـولایی او زنده گـشتم با نفـسهای مسیـحـایی او یابن زهرا یابن طاها یابن یاسین آمده دردهای شیعـیان را نـور تسکین آمده تا تـبـسم میکـند احـساس پیدا میشود در هوایش حسّ و حالی خاص پیدا میشود از کلامش عطر ناب یاس پیدا میشود در نگاهش غیرت عبّاس پیدا میشود نور چـشمان عـلی بن ابیطالب تویی ای امام منتظَر؛ حاضرترین غائب تویی خاکـسارم با نگـاهت آسـمانی میشوم هر سحر سفره نشین مهربانی میشوم شب به شب مهمان بزم همزبانی میشوم تو مرا میخوانی و من جمکرانی میشوم مـایـۀ آزادی این نـالـۀ در حَـصـرِ من دم به دم میخوانَمَت ای سورۀ والعصر من بشنو از نی از غم دوری شکایت میکند در غروب عاشقی گریه برایت میکند میرسی و آه؛ آویـنی حکـایت میکند جمعهای فـتح نهایی را روایت میکند میرسی و میشود ذکر لبانت بیشمار لافـتی الّا عـلی لا سـیف الّا ذوالفـقـار علّت سرمستی دلهای ما جام علیست هر کسی چشم انتظار توست همگام علیست پرچم تو پرچم تشخیص اسلام علیست جشن میلاد تو روز بردن نام علیست یـادگـار کـربـلا از راه میآیـی عزیز با تـمـام شـهـدا از راه میآیـی عـزیز ذکر دنـیا ذکر عـقـبا یالثارات الحسین نالـۀ عـشّاق زهـرا یالـثـارات الحـسین کربلا میخوانَد این را یالثارات الحسین میرسی با یا علی با یا لثارات الحسین مرهـم زخـم فـراق سـیـنۀ ما میرسی ای امــیـد آخـر آدیــنــۀ مـا مـیرسـی خستهام از ندبههای غمگسار جمعهها این دل غـمـدیـدۀ ما بیقرار جـمعـهها هرکه را دیدم شده لحظه شمار جمعهها پیر کرده عاشقـت را انتـظار جمعهها نالـهام؛ حرفـم؛ سکـوتم یا اباصالح بیا الـتـمـاس هـر قـنـوتـم یا اباصالـح بـیا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
حضرت عشق! قدم در دلِ دنیا زده است گلِ نرگس ز عنایت به زمین پا زده است آمــده حـجّـتِ آخــر کـه بـبــارد ز کـرم قدمِ پاک خودش را رویِ دلها زده است انـبــیـا مـنــتـظــرِ روزِ تــوّلــد بــودنــد پـرده را یـار سرانجـام به بالا زده است تا درخشید چنان مِهر فروزنده به خاک پیرهن چاک زده دل به مصّلا زده است پدرش دید، صدا زد که عجب خالقِ من در رُخِ ماهِ پـسر جـلـوۀ طاهـا زده است طیّب الله بر این دسـت و به این بازوها قـدرتش را چقَـدَر غالبِ مولا زده است انـتـهـا نـیـسـت بــرایِ دلِ دریــایــی او با کَرَم «مهدیِ من» طعنه به دریا زده است به همین زودی زود است که در غیبتِ خویش همه بیـنند که دلدار به صحرا زده است ای بمیرم که چه صبری به دلِ مهدیِ ماست لحظهها را همه بر غصّه و غمها زده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
یا دَمِ هـوی کـسی یا دم تـیـغ دو سری بر دل خـستـهدلان میکـند آخـر اثـری سـالهـا حـلـقـه زدم بر در مـیخـانۀ تو که مگر بوسه زنم دست تو را پشت دری زین چهارت که بگویم به طهارت بفرست کوثری، جام طهوری، شرری، چشم تری ز تو خـواهم که مرا از گـنه آزاد کنی به نگاهی که اسیرم کنی و خود بخری غرض از آمد و شد دیدن بالای تو بود لحظهای یا که دمی یا که شبی یا سحری سالیانیاست که من در هوس کنج قفس ریختم بیخبر از دام غمت بال و پری آمـدم تا که بـیابـم سر کـویت سـر و پا شهره گشتم سر کوی تو به بیپا و سری تو چه خورشید جمالی که نبیـنند تو را جز دو سه مشتری حُسن به سالی قمری بس کن ای دل که نگنجند عزیزان در بیت آسـمان قـاب ندارد که به منـزل بـبری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد صبح همراه سحـرخـیز جـوانش برسد خواندنیتر شود این قصه از این نقطه به بعد مـاجـرا تـازه به اوج هـیجانـش بـرسد پــردۀ چـاردهــم وا شـود و مـاه تـمـام از شبـسـتان دو ابروی کـمـانش برسد لـیـلـة الــقـدر بـیـایـد لـب آئـیـنـۀ درک سورۀ فـجـر به تـأویل و بـیـانش برسد نامه دادهست ولی عادت یوسف اینست عطر او زودتر از نامه رسانش برسد شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود که تو هـم آمده باشـی و اذانـش بـرسد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
زمین چشم انتظار مقدمش تا آن نگار آید زمان هم بیقراری میکند تا آن قرار آید شکوفا میشود امشب گل نرگس به دامانش به گلزار ولایت آخرین گل هم به بار آید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
بـیا به خـانه که امّـیـد با تو برگـردد هزار مرتـبه خـورشید با تو برگردد بیا شکوه شکـفـتن که باز در نَفَـسی بهـار رفـته به تـبـعـید با تو برگـردد بیا که صبح یقـین با گشودن چشمی به جای این شب تردید با تو برگردد من و غروب و غم و اضطراب و چشمانی به راه مانـده که امّیـد با تو بـرگردد بیا که کوچ کنـد مـاتم از حـریم دلـم و شـادمـانهترین عـیـد با تو برگردد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
در راه خدا جز تو مرا راهبـری نیست بیشمس جمال تو فروغ سحری نیست گر ذرهای از مهر تو در سینۀ ما هست از محـکـمه عـدل الـهی حـذری نیست در عرش ملائک شب میلاد تو گـفـتند مـثـل پـر قـنـداقـۀ او شـاه پـری نیـست ذرّات جـهـان آیـۀ تـطـهــیـر شــنـیـدنـد ذرّات جهان را ز ازل گوش کری نیست در شکل بشر آمدهای روی زمین لیک در حد تو و عترت پاکت بشری نیست بر گرد تو جز مادرت ای شمع فروزان از گـردش پـروانۀ عاشـق اثری نیست بـا آدم از آئـیـن وفــا گـفــتـی و دیــدی از خوی وفاداری سگ هم خبری نیست جـز لعـل لب و زلف رها و خـم ابـرو بر نیزۀ شعری که سرودند سری نیست تــرویـج شـعـائـر بـه مُـد روز در آمـد دیگر ز کمالات سرودن هـنری نیست میـخانۀ مسـتانِ غـم عـشق شلوغ است در کوچۀ نیکو صفتان رهگذری نیست سـر میشکـنـند از غـم بـابـای یتـیـمان از آه یتـیـمان به دل کس شرری نیست بر عکس شنو روضۀ مادر که در این عصر منکر زند آتش در دین را عمَری نیست از کـردۀ خـود باز پـشـیـمان شده کوفه اینـبار بیا کوفه علی خیره سری نیست گـرگان گـرسـنه همه در جـلـد شـبانـند در گـلۀ این مدعـیان شـیر نـری نیست در نیـمه شعـبان همگی مست سروریم افـسوس کـسی منتـطر منتَـظَری نیست تا دامن صحـرا نـشـود مـأمن مجـنـون از محشر رخـسارۀ لـیلی ثـمری نیست تـا از کـمـرش بـشـکــنـد آئـیـن ریـا را غیر از فـرج منجیِ عـالم تـبری نیست بس کن (حسن) این شیوه منفی نگری را تاریک شد افکار تو نور بصری نیست بر هر که غـلط کرده تشر میزنی اما انگار که اعمال خودت را تشری نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
هوا بهـاری شوقت، هوا بهاری توست خروش چلچـله لبریز بیقراری توست چه ساقهها که سلوکش به صبح صادق توست چه باغها که شکوهش به آبیاری توست تویی که در همه ذرّات جلوهگر شدهای هنوز آینه، مـبهـوت بیشـماری توست بگو کدام غزل شرح ماجرای تو گفت؟! بگو کدام چکامه به اسـتواری توست؟! بـیـا بـیـا که در این کـوچهباغ دلـتـنگی دلِ شکستۀ هر عاشـقی، قـناری توست بیا که چشم به راه تو بعثت است و غدیر حَرا هر آیـنه در انـتـظار یاری توست مـرا امـیـد ظـهــور تـو زنــده مـیدارد و آنکه شوکت باران به همجواری توست بـهـار، هـمنفـس بـاغهای خـرّم تـوست بهار، همسفر چشمههای جاری توست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
مـژده ای اهل ولا صاحـب دوران آمد پـادشـاه دل مــا در دل شــعــبــان آمـد قحـطی عـشق مـیان هـمه دنیا شده بود ناگـهان یوسـف ما از سوی زندان آمد از تن خشک زمین تاب و توان پر زده بود با قـدوم گـل نرگـس به تنـش جـان آمد عالم از بوی گلی غرق تبسم شده است در گـلـسـتـان ولا لالـه و مـرجـان آمـد همه در عرش خدا دست به سینه شدهاند چون که بر روی زمین حضرت جانان آمد صاحب کل زمان حضرت محبوب سلام از نفـس های تو بوی گـل ریحـان آمد آید آن روز که شیعه بشود شاد که چون خـبـر آیـد کـه فـراق تـو به پـایـان آمـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
تقوا کمیتـش بیحضورت لنگ مانده از این جهان آقا فـقـط نیـرنگ مانده شوق ظهورت نیست در رأس دعاها اما به ظاهـر ندبـهها پُـر رنگ مانده خالیست جای بـندگـان وقت مناجات ادعـیه رفـتـه جـای آن آهـنگ مانـده بر یـازده معـصوم دنـیا ظـلـم را دید بر صفحـه تاریخ ما این نـنگ مانده امروز هم دعـوا سَر نام عـلی هست آقـا نیا اینجـا هـنوز این جـنگ مانده ای ریـســمـان آمـده از سـمـت بــالا چیزی ندارم در بَر اما، چـنگ مانده باید به خود آیم که دیگر میشود دیر چون تا ظهـور یار وقتی تنگ مانده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات سال نو با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیا که بیتو جهان، از گلایه لبریز است بهار، بیتو به رنگ غروب پاییز است بیا که فاجـعه میبارد از زمین و زمان ز اشک و خون، دل یارانِ حق، گهر ریز است بیا! به گـوش دل ما سرودِ مهـر بخوان بیا که صحبت عشّاق، بس دلانگیز است بیا! جهان زِ وجـود شهـیـد، رنگـین شد بـیا که نـالـۀ انسـان، گـلایـهآمـیـز است بـیـا که مـردم دنـیـا در انـتـظـار تـوأنـد در آرزوی وصـال تو، بـیقـرار تـوأند بیا که پیـش تو از روزگار، شکوه کنیم ز درد و رنج برون از شمار، شکوه کنیم ازین خـزان غـمافـزا، ازین شـبان سیاه ز سوز و درد دل بیقرار، شکـوه کنیم بـیـا کـه نـور بـگـیـریـم از فــروغ خـدا ز تـیـرهفـامی این شـام تار، شکوه کنیم تو ای صلابت ایمان! تو ای نشانه نور! بیا که در بر پـروردگار، شـکـوه کـنـیم بـیـا که مـردم دنـیـا در انـتـظـار تـوأنـد در آرزوی وصـال تو، بـیقـرار تـوأند بـیا و چـهـره شب را سـتـارهبـاران کن بهار و غنچه و گل را به شهر، مهمان کن به زرد رویی گـلهای پرشـکـسـته نگر فضای خـاطـر افـسرده را گـلـستان کن گرفته ظلمت شب، ره به کلبههای حزین بیا! ز پرتو خود کـلـبه را چـراغان کن ز سـنـگ فـتـنـه بییـاوران کـافـرکـیش شکـست شیـشه دلها؛ بیا و احـسان کن بـپا شده است خـدا را قـیـامـتی ز گـنـاه بیا و گوشه چـشـمی به حـقپرستان کن بـیـا که مـردم دنـیـا در انـتـظـار تـوأنـد در آرزوی وصـال تو، بـیقـرار تـوأند شـنــیــدهام که تـو از راه دور مــیآیـی پـی رهــایــی خـلــقِ صـبــور مــیآیـی عبور میکنی از راههای صعـب زمین ز جـادههـای بــدون عــبــور مــیآیــی بسوی ظـلـمت خـاموش راهـیان حـیات به کف گـرفـته طبـقهای نـور، میآیی چراغ عـدل به دست تو میشود روشن چو گل شکفـته ز درک حضور میآیی اگرچه قامت تو تا به کهکـشان خداست تو شاد و خنده به لب، بیغرور میآیی بـیـا که مـردم دنـیـا در انـتـظـار تـوأنـد در آرزوی وصـال تو، بـیقـرار تـوأند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
هیچ امیدی نباشد بر من و احـوال من مستحـق هیـچ پـروازی نـباشد بال من كارهای من وصالت را به تاخیر افكند بوی هجران میدهد پرونده اعمال من من دگر آن نوكر خوب و قدیمی نیستم این لباس نوكری گرید بر این احوال من بارها دستم گرفتی و نمـك گیرت شدم بارها شد، جای من تو آمدی دنبال من بارها خوردم زمین از جا بلندم كردهای شكر یك نعمت نكرد آخر زبان لال من یاد آن حال و هوای خلوت با تو بخیر با دعای خویش ده تغییر سوء حال من تـا دم آخـر مـنـم شـرمـنـده احسـان تو من گنه كردم تو كردی گریه براحوال من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
ای آفـتاب عشق و عـدالـت شتـاب کن باز آ قـنـوت بـاغچـه را مستجـاب کن این خاک تشنه بیتو به باران نمیرسد بـاغ خـزان زده بـه بـهـاران نـمیرسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بیقرار توست تـنـهــا تـو مــنـجـی بـشـر و آدمــیـتـی اصـلاً تـویـی که فـلـسـفـۀ خـاتـمـیـتـی تو سِـرّ سـجـدههـای مـلائک بـر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عـالـمی ماتمکـدهست کعبۀ بیتو، خـلـیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صـد هـزار جـلوۀ مشـهـود میرسی بــا نـغــمــۀ الــهــی داوود مــیرسـی موسی شدی و طور به سویت شتافتهست نیل است که به شوق تو سینه شکافتهست سیـمای تو ز یـوسف مصری ملـیحتر هـمراه تو مسـیح و تـو از او مسیـحتر آیات حُسن و فضل و کمال تو بیحد است خوی و خصال تو همه عین محمد است هـمـراه تـوست معـجـزههای محـمـدی داری به روی شـانـه عـبـای محـمـدی مولا بـیـا به دین بـده روح دوبــارهای با ذوالـفـقـار فـتـح، شـکـوه دوبـارهای برپاست نهروان و جـمـلهای دیگری بیت الحرام و لات و هُبَلهای دیگری هـر سنگ را نگـاه تو سجّـیـل میکـند یـا هـر پـرنـده را چـو ابـابـیل میکـنـد باز آ که دست ظلـم و ستم را قـلم کنی باز آ که بـاز عـدل عـلی را عـلم کـنی بـاز آ که در مـدیـنـه قـیامت بهپـا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکـوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هـر نگـات نـور خـدا مـوج میزند امـیّــد سـیــدالـشــهــدا مــوج مـیزنــد آمیـزۀ صلابت و احـساس دیـدنـیست در قـامتت رشادت عـبـاس دیـدنیست سمت تو آبهای روان سجـده میکنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده میکنند بیانـتهـاست نـامـتـنـاهـیست عـلـم تو آئـیــنـۀ عــلــوم الـهـیسـت عــلــم تـو تا واژه واژهات مـلکـوت حـقایق است در هر نگات جلوۀ صد صبح صادق است داری به دوش پـرچـم باب الحـوائجـی در دست تـوست خـاتم باب الحـوائجی چـشم رئـوف تـوست بهـشت بـرین ما نـور ولایـتت شـده حِـصن حَـصیـن ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المـراد ماست شوق تو در هـدایت ما بینهـایت است چشمان روشن تو چراغ هـدایت است برپا شدهست در دل عالم چه محشری دیگـر بـتاب مـاه خـدا! یابن عـسکـری مـن تـشـنـۀ نـگـاه تـوأم أیـهـا الـعـزیـز دلـتـنـگ روی مـاه تـوأم أیهـا العـزیـز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی میشود نوای «اَنا المَهدی» تو را از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان
: امتیاز
|